گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است با ریشه چه می کنید
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که می زنید گیرم که می بُرید گیرم که می کُشید با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید
یه پرستار استرالیایی بزرگ ترین حسرتهای آدم های در حال مرگ رو جمع کرده و پنج حسرت رو که بین بیشتر آدمها مشترک بوده منتشر کرده. ظاهراً تو این نظرخواهی دیگه از چیزایی مثل بانجی جامپینگ و سکس و ... خبری نیست:
اولین حسرت: کاش جرات اش رو داشتم اون جوری زندگی میکردم که میخواستم، نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتند.
حسرت دوم: کاش این قدر سخت کار نمیکردم.
حسرت سوم: کاش شجاعت اش رو داشتم که احساساتم رو به صدای بلند بگم.
حسرت چهارم: کاش رابطههام رو با دوستام حفظ میکردم.
حسرت پنجم: کاش شادتر میبودم.